اینجا خواهم ماند
من یک شهروند افغانستانی ام و در بطن این جامعه ای درد آلود و ستم کشیده پرورش یافته ام، نازدانه تربیت نشده ام، یک دهقان بچه ای سخت کوشم که پدرم با فقر دست و گریبان بود. در آغاز انقلاب زاده شدم و زاده ای یک مکتب فکری انقلابی ام. با انقلاب خو گرفتم و در پای هر انقلاب می ایستم. همانگونه که همسالانم انقلاب آفرینند، منم از هیچ طوفان سیل آسای نمی ترسم و هرگز کشورم را با همه نا ملایمت های روز افزون اش ترک نخواهم کرد. با هر نوع تحول سیاسی آشنای دارم و با آمدن هر تحول سازگاری خواهم کرد، زیراکه در عمر کوتاه خویش شاهد تحولات فراوان بودیم و قرائت های گوناگون را به چشم سر مشاهد کرده و با همه نا هنجاری هایش خو گرفتیم. این وطن مادر وطنم است و با حضور من بعنوان یک شهروند نیاز دارد
اگر کاری برای مادر وطنم انجام دادن نتوانم، لااقل در کنار هموطنانم در هر شرایط بد و ناگوار ایستاده خواهم بود و گاه ناگاه صدای در گلو خفته شان را با توان طاقتم از طریق های مختلف، در جغرافیای که زیست دارم، فریاد خواهم زد. در شادیشان شاد خواهم زیست و در غمشان غمین خواهم بود. اگر در دیار غربت بمیرم، مرده ای بی ماتم و بی خاکدان خواهم بود و هیچ عزیزی در پای جنازه ام نخواهد رسید
.امیدوارم روزی رفاه و آسایش بر خواهد گشت
:بقول معروف
از نا امیدی بسی امید است
پایان شبی سیاه سفید است
یا بعبارت دیگر؛ پایان هرتا یکی، یک روشنی خواهد بود
به امید آنروز
دولت محمد فرزاد

